به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در ادامه به تحلیل دو فیلم «خشم و هیاهو» به کارگردانی هومن سیدی، «هفت ماهگی» هاتف علیمردانی خواهیم پرداخت.
«هفت ماهگی»؛ هاتف علیمردانی
فیلم هفت ماهگی با موضوعی اجتماعی همراه است که مشکلات جامعه امروز ما را به تصویر می کشد و از درون خانواده های این روزهای کشورمان سخن می گوید که در اکثر خانه ها پر از جنگ و جدل و بحث و دعواست بر سر وفاداری یا خیانت. یا زن به شوهرش خیانت می کند و یا مرد به همسرش. یا به هم مشکوک هستند یا قصد ایجاد رابطه ای جدید در کنار رابطه ی زناشویی شان را دارند. از لنزی دیگر که به این ماجرا نگاه کنیم متوجه شباهت بسیار زیاد موضوع فیلم با سریال های ترکیه ای و امثال آن ها که در شبکه جم و غیره پخش می شود، می شویم. به حدی که شاید بعضی در سینما احساس کنند نکند در خانه هستند و مقابل ماهواره نشسته اند!
در این فیلم حامد بهداد ایفاگر نقش مردی است که همسرش رعنا (با بازی باران کوثری) در ماه هفتم حاملگی خود قرار دارد و رسیدن به همین دوران که معمولا برای زنان باعث ایجاد استرس و ترسهای پیش از زایمان میشود و البته سابقه قبلی شوهرش در زمینه دوستی و ارتباط با زنان دیگر باعث شده تا او نسبت به شوهرش شک داشته باشد.
المانهای انتخاب شده برای نمایش شک زن به شوهرش همان روشهای قدیمی چک کردن گوشی موبایل و زنگ زدنهای گاه و بیگاه به محل کار شوهرش برای اطمینان از حضور او در محل کارش است که همراهی آن با نمایش صحنههایی از دلهرهها و نگرانیهای زن که تبدیل به افسردگی شده، بیشتر از آن که مخاطب را به پیگیری ادامه قصه و فهمیدن انتهای آن ترغیب کند، فقط حس ترحم او را نسبت به چنین شخصیتی بیشتر میکند. به نظر میرسد نقطه ضعفی که بیش از موارد دیگر بر محتوای این فیلم اثرگذاشته است، ضعف مفرط داستان این فیلم است. هرچقدر هاتف علیمردانی در ساخته پیشین خود در زمینه بازی گرفتن از بازیگرانش خوب عمل کرده بود، در «هفتماهگی» همه را برباد داد. برای اثبات این حرف کافیست به بازی «پگاه آهنگرانی» و «هانیه توسلی» دقت کنید تا متوجه شوید که بازی هر دو به ویژه آهنگرانی، تا چه اندازه اغراقشده و مضحک است. حرکات دست آهنگرانی و نحوه بیان دیالوگهایش که قرار است نشانی از یک دختر لوس را در خود داشته باشد، بیش از هرچیز به عروسکهای خیمهشب بازی شباهت دارد که دست و پایش توسط کسی دیگری هدایت میشود و توسط یک عروسکگردان بیاستعداد در حال تکرار جملات نقشش است.
«هفت ماهگی» نه در ذهنها میماند و نه عوامل سازندهاش با آن به یاد آورده میشوند؛ چون هیچ نکته شاخصی در آن دیده نمیشود.
«خشم و هیایو»؛ هومن سیدی
فیلمهایی مانند «خشم وهیاهو» در سینمای ایران زیاد ساخته می شود. فیلمهایی که دیگر دیدن آنها درجشنواره های فیلم فجر برای منتقدان به یک عادت گاه ملال آور تبدیل شده است. عشقهای ضربدری، رابطه های پنهانی، مردان زن دار و دختران جوان، فحشهای رکیک و اشارات جنسی چاشنی فیلمهائی اینچنینی هستند.
اما این بار کارگردان «اعترافات ذهن خطرناک من» دست به کار خطرناکی زده است. خطرناک از این بابت که به عنوان سومین کار باید نشان می داد راه خود را درسینما انتخاب کرده است یا هنوز درحال تجربه کردن است؟
او پس از فیلم ۱۳ که روایتگر داستان نوجوانی ۱۳ ساله است که در سخت ترین سالهای زندگی پسران از لحاظ تربیتی، بر اثر جدائی والدینش دچار آسیبهای روانی و متعاقب آن مشکلات اجتماعی می شود. «سیدی» دو سال بعد با فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» یک بار دیگر به جشنواره فیلم فجر باز می گردد با فیلمی متفاوت اما به نوعی با بن مایه روحی وروانی.
موضوع برداشت فیلم از ماجرای غم انگیز مرحومه «شهلا جاهد» (همسر موقت فوتبالیست مشهور «ناصرمحمدخانی» که به جرم قتل مرحومه «لاله سحرخیزان» همسر دائمی وی اعدام شد)، آنقدر واضح است که ذکر آن را در تیتراژ آغاز فیلم ضروری می کرد. اما آیا «حنا» هم مثل «شهلا» دچار جنون آنی شده بود یا عالمانه و از روی حسادت رقیبش را به قتل رسانده بود و یا به عشق «خسرو» قتلی را به گردن گرفت که مرتکبش نشده، تا دامن خسرو از اتهام قتل پاک شود؟ ابهامات پرونده «شهلا» از نظر افکارعمومی همچنان پابرجاست و این همان چیزی است که با علاقمندی های «هومن سیدی» در پایان نداشتن فیلمهایش سازگار است، هرچند بسیاری از تماشاگران این نوع پایان را نمی پسندند. صحنه هایی مانند کتک زدن «حنا» که مکرر تکرار می شود یا خشونتهای لفظی و به کاربردن فحش ها وکلمات نامناسب از جمله مواردی است که باید درآن تأمل کرد.
پخش صدای اذان در لحظات قبل از اعدام «حنا»، اگر نگوییم یک ایهام مغرضانه یا عنادآمیز در ضایع کردن یک نوای ملکوتی در یک موقعیت خشونت بار است، باید آن را کج سلیقگی کارگردانی دانست که برای تصاویر قتل «تینا» تمهید استعاره گونه ای به خرج داده است . اگر به دنبال محتوا در خشم و هیاهو هستید قطعا به موچین نیاز پیدا می کنید.
به هرحال باید این سوال را از خود کرد، با این نوع فیلمسازی که نوعی کپی برداری کاریکاتوری از مولفه های سینمای هالیوودی مانند خشم و خشونت و شهوت و خیانت است، قرار است سینماگران ما به کجا بروند؟